تحقیق تفسیر سوره نحل آیات ۸۰ و ۸۱ ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره نحل آیات ۸۰ و ۸۱ ( ورد)

تحقیق تفسیر سوره نحل آیات ۸۰ و ۸۱ ( ورد)

تحقیق-تفسیر-سوره-نحل-آیات-80-و-81-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : ۳۴ صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

۲
‏تفسیر سوره ‏نحل‏ آیات ‏ ۸۰ و ۸۱
‏در مفردات گفته : ((‏بیت )) ‏به معنى ماوراى ‏آدمى در شب است ، چون وقتى مى گویند فلانى در فلانجا بیتوته کرد معنایش اینست که یک ‏شب در آنجا اقامت کرد، همچنانکه در باره روز مى گویند ((‏ظل ‏بالنهار)) ‏آنگاه گاهى به مسکن هم بیت مى گویند و جمع آن ، هم ((‏ابیات )) ‏آمده و هم ((‏بیوت ))‏، لیکن بیوت بیشتر در خانه ها و ابیات ‏بیشتر در شعر استعمال مى شود. و نیز (راغب ) گفته کلمه بیت ، هم به خانه هاى سنگى ‏اطلاق مى شود، هم گلى ، هم پشمى ، و هم کرکى ، این بود مقدار حاجت ما از گفتار ‏او.
‏و کلمه سکن به معناى هر چیزى است که انسان به وسیله آن سکونت یابد، و کلمه ((‏ظعن )) ‏به معناى کوچ کردن و بر خلاف ‏اقامت است و کلمه ((‏صوف )) ‏پشم گوسفند را ‏مى گویند، و کلمه ((‏وبر)) ‏پشم شتر را، ‏همچنانکه موى انسان را ((‏شعر)) ‏و نیز پشم ‏بز را هم شعر مى گویند، و ((‏اثاث )) ‏به ‏معناى متاع بسیار خانه است زیرا به یک قطعه از متاع خانه اثاث گفته نمى شود، در ‏مجمع البیان مى گوید اثاث جمعى است که واحد ندارد همچنانکه متاع نیز چنین است و ‏متاع از اثاث عمومى تر است زیرا مطلق حوائج زندگى را هر چند مربوط به خانه نباشد ‏متاع مى گویند.
‏و اینکه فرمود: ((‏و الله جعل لکم من بیوتکم ‏سکنا)) ‏معنایش این است که خدا بعضى از بیوت شما را براى شما ‏مایه سکونت قرار داد که در آن ساکن شوید زیرا بعضى از بیوت قابل سکونت نیست مانند ‏انبار هیزم ، ((‏و جعل لکم من جلود الانعام بیوتا …)) ‏یعنى از بعضى پوستها که همان پوست دباغى شده است براى شما خانه ‏هایى قرار داد – که مقصود از آن قبه و خیمه است
‏خانه هایى که : ((‏تستخفونها)) ‏یعنى سبکش ‏مى شمارید و براى نقل و انتقالهاى خود اختصاصش مى دهید در: ((‏یوم ظعنکم )) ‏روز کوچ کردنتان و ((‏یوم اقامتکم )) ‏در روز اقامتتان که سفرى ‏ندارید.
‏و اینکه فرمود: ((‏و من اصوافها و اوبارها و ‏اشعارها)) ‏عطف است بر ((‏من جلودها)) ‏و تقدیرش ((‏جعل لکم من اصوافها)) : ‏خدا قرار داد براى شما از پشمهاى آنها یعنى گوسفندان و ((‏اوبارها)) ‏یعنى مال شتران و ((‏اشعارها)) ‏یعنى مال بزها ((‏اثاثا)) ‏اثاثى که در خانه هایتان بکار ببرید و ((‏متاعا)) ‏و متاعى که از آن بهره مند شوید ((‏الى حین )) ‏البته این بهره مندى تا مدتى ‏است محدود، بعضى گفته اند: این قید مدت محدود اشاره است به اینکه همه این نعمتها ‏فانى و از بین رفتنى است ، پس عاقل نباید به خاطر اینها نعیم آخرت را از دست ‏بدهد.
‏این دو ظرف ، یعنى ظرف ((‏لکم )) ‏و ظرف ((‏مما خلق )) ‏متعلقند به ((‏جعل )) ‏و تعلیق ظلال بر ما خلق براى این است ‏که خود ظلال (سایه ها) امرى عدمى است و قابل خلق نیست ، مگر به تبع غیر خودش ، و در ‏عین اینکه خودش عدمى است همین وجود تبعیش خود یکى از نعمتهاى بزرگى است که خداى ‏تعالى بر انسان و سایر حیوانات و حتى نباتات انعام کرده ، بطورى که نعمت بودن آن و ‏استفاده انسان و حیوان و نبات از آن کمتر از استفاده اش از نور نیست ، زیرا اگر ‏سایه نبود، یعنى سایه شب سایه درختان و سایه نباتها، و دائما نور و روشنى بود یک ‏جاندار در روى زمین زنده نبود.
(( ‏و جعل لکم من الجبال ‏اکنانا)) : ‏کلمه ((‏کن )) ‏به معناى چیزى است که با آن چیز دیگرى پوشیده شود حتى پیراهن هم
۳
‏براى کسى که آن راپوشد کن است و مقصود از ((‏کن )) ‏کوهها و غارها و دخمه هاى آن است . ((‏و جعل ‏لکم سرابیل تقیکم الحر)) – ‏مقصود از ((‏سرابیل ))‏، پیراهنى است که شما را از گرما حفظ ‏کند.
‏وجه اینکه درباره سرابیل فرمود: ((‏شما را از گرما نگه مى دارد)) ‏و حفظ از سرما ‏راذکر نکرد
‏در مجمع البیان گفته : ‏اگر فرمود: شما را از گرما حفظ کند و نفرمود: از سرما، براى این بود که هر چیزى که ‏آدمى را از گرما حفظ کند از سرما هم حفظ مى کند و اگر خصوص گرما را ذکر کرد با ‏اینکه همان چیز آدمى را از سرما بیشتر حفظ مى کند براى این بود که مخاطبین به این ‏خطاب اهالى گرمسیر حجاز بودند که احتیاجشان به حفظ از گرما بیشتر از چیزى بود که از ‏سرما حفظشان کند. (به نقل از عطاء‏)
‏آنگاه صاحب مجمع اضافه کرده است که عرب از دو ‏چیز که ملازم همند به ذکر یکى اکتفا مى کرده اند چون از ذکر یکى از آن دو، دیگرى هم ‏فهمیده مى شود چنانچه شاعر گفته : و ما ادرى اذا یممت ارضا ارید الخیر ایهما یلینى ‏یعنى نمى دانم وقتى بخواهم به امید خیر به دیارى سفر کنم کدامیک از ((‏آن دو)) ‏برایم پیش مى آید مقصود از آن دو خیر ‏و شر است چون خیر را در کلام آورده بود به همان اکتفاء نمود (نقل از فراء‏)
‏و ‏بعید هم نیست وجه دیگر اینکه حرارت را ذکر کرد و به ذکر آن اکتفاء نمود این باشد که : ‏بشر اولى در مناطق گرم زمین زندگى مى کرده و با شدت گرما بیشتر سر و کار داشته تا ‏شدت سرما و لذا این طایفه را به اتخاذ پیراهن تذکر مى دهد و این براى پرهیز از هواى ‏نامساعدى است که با آن در تماسند و آن گرماى شدید است (و خدا داناتر است ‏)
((‏و سرابیل تقیکم باسکم )) – ‏ظاهرا مراد از این ((‏سرابیل )) ‏که از صدمه جنگ آدمى را نگه ‏بدارد همانا زرهى است که از آهن و نظایر آن ساخته مى شده .
((‏کذلک یتم نعمته علیکم لعلکم تسلمون )) – ‏در ‏این جمله برایشان اتمام نعمتهایى را که نام برده منت مى گذارد و نتیجه اى که از این ‏همه انعام منظور بود این بود که در برابر خدا تسلیم شوند آنهم با معرفت به اینکه ‏ولى نعمتش در حقش کوتاهى نکرده بلکه نعمت را بر او تمام نموده جز تسلیم در برابر ‏اراده منعمش و استکبار نورزیدن ، انتظار و توقع نمى رود چون داند که منعمش جز خیر ‏او را اراده نمى کند.
‏اعراف : ۲۶-۲۲
‏وسوسه هاى شیطانى ‏در لباسهاى دلپذیر
‏این آیات فصل دیگرى از سرگذشت آدم را بیان میکند، ‏نخست میگوید: خداوند به آدم و همسرش (حوا) دستور داد که در بهشت سکونت اختیار کنند ‏(‏و یا آدم اسکن انت و زوجک الجنه ‏).
‏از این جمله چنین استفاده مى شود که آدم و ‏حوا در بدو خلقت در بهشت نبودند، سپس به سوى بهشت راهنمائى شدند، و همانطور که در ‏سوره بقره ذیل آیات مربوط به آفرینش آدم یادآور شدیم ، قرائن نشان مى دهد که این ‏بهشت ، بهشت رستاخیز نبوده بلکه همانطور که در احادیث اهلبیت (علیهم الاسلام ) نیز ‏وارد شده است بهشت دنیا یعنى باغ سرسبز و خرمى از باغهاى این جهان بوده که انواع ‏نعمتهاى پروردگار در آن فراهم بوده است
۴
.
‏در این هنگام ، نخستین تکلیف و امر و ‏نهى پروردگار به این صورت ، صادر شد:
‏شما از هر نقطه اى و از هر درختى از درختان ‏بهشت که میخواهید تناول کنید، اما به این درخت معین نزدیک نشوید که از ستمگران ‏خواهید بود (فکلا من حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین ‏).
‏سپس ‏شیطان که بر اثر سجده نکردن رانده درگاه خدا شده بود و تصمیم قاطع داشت تا آنجا که ‏مى تواند از آدم و فرزندانش انتقام بگیرد و در فریب آنان بکوشد، و نیز به خوبى ‏میدانست که خوردن از درخت ممنوع ، باعث رانده شدن از بهشت خواهد شد، در صدد وسوسه ‏آنان برآمد، و براى رسیدن به این مقصود،
‏تفسیر نمونه جلد ۶ صفحه ۱۱۶
‏انواع دامها را بر سر راه آنان ‏گسترد!
‏نخست همانطور که قرآن مى گوید به وسوسه کردن آنان مشغول شد، تا لباسهاى ‏اطاعت و بندگى خدا را از تن آنان بیرون کند، و عورت آنها که پنهان بود آشکار سازد (‏فوسوس لهما الشیطان لیبدى لهما ما ورى عنهما من سوآتهما.
‏و براى رسیدن به این ‏هدف ، بهترین راه را این دید که از عشق و علاقه ذاتى انسان به تکامل و ترقى و زندگى ‏جاویدان ، استفاده کند و هم عذر و بهانه اى براى مخالفت فرمان خدا براى آنان ‏بتراشد، لذا نخست به آدم و همسرش گفت : خداوند شما را از این درخت نهى نکرده جز ‏اینکه اگر از آن بخورید یا فرشته خواهید شد و یا عمر جاویدان پیدا میکنید (و قال ‏مانها کما ربکما عن هذه الشجره الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین .
‏و به ‏این ترتیب ، فرمان خدا را در نظر آنان به گونه دیگرى جلوه داد، و این طور مجسم کرد ‏که نه تنها خوردن از شجره ممنوعه زیانى ندارد، بلکه موجب عمر جاویدان و یا رسیدن به ‏مقام و درجه فرشتگان خواهد شد.
‏شاهد این سخن جمله اى است که در سوره طه آیه ۱۲۰ ‏از قول ابلیس ‏‍‏ میخوانیم یا آدم هل ادلک على شجره الخلد و ملک لا یبلى اى آدم ‏میخواهى ترا به زندگى جاویدان و فرمانروائى کهنگى ناپذیر راهنمائى کنم ؟!
‏در ‏روایتى که در تفسیر قمى از امام صادق (علیه السلام ) و در عیون اخبار الرضا (علیه ‏السلام ) از امام على بن موسى الرضا (علیهم الاسلام ) نقل شده چنین میخوانیم که : ‏شیطان به آدم گفت اگر شما از این درخت ممنوع بخورید، هر دو فرشته خواهید شد و براى ‏همیشه در بهشت مى مانید، و گرنه شما را از بهشت بیرون مى کنند! آدم با شنیدن این ‏سخن در فکر فرو رفت ، اما شیطان براى اینکه پنجه هاى
‏تفسیر نمونه جلد ۶ صفحه ۱۱۷
‏وسوسه خود را بیشتر و محکمتر ‏در جان آدم و حوا فرو برد، سوگندهاى شدیدى یاد کرد، که من خیرخواه شما هستم ! (و ‏قاسمهما انى لکما لمن الناصحین ‏).
۴
‏آدم که هنوز تجربه کافى در زندگى نداشت ، و ‏گرفتار دامهاى شیطان و خدعه و دروغ و نیرنگ نشده بود، و نمى توانست باور کند، کسى ‏این چنین قسم دروغى یاد کند، و چنین دامهائى بر سر راه او بگذارد، سرانجام تسلیم ‏فریب شیطان شد، و با ریسمان پوسیده مکر و خدعه او براى بدست آوردن آب حیات و ملک ‏جاویدان ، به چاه وسوسه هاى ابلیس فرو رفت و نه تنها آب حیات به دستش نیامد، بلکه ‏در گرداب نافرمانى خدا افتاد، آنچنانکه قرآن آنرا در یک جمله خلاصه کرده ، میگوید: ‏به این ترتیب شیطان ، آنها را فریب داد و با طناب خود آنها را در چاه فرو برد ‏(‏فدلاهما بغرور‏).
‏با اینکه آدم مى بایست ، با توجه به سوابق دشمنى شیطان ، و با ‏علم و اطلاع از حکمت و رحمت واسعه خدا و محبت و مهربانى او، تمام وسوسه ها را نقش ‏بر آب کرده ، تسلیم شیطان نشود ولى هر چه بود واقع شد.
‏همینکه آدم و همسرش از آن ‏درخت ممنوع چشیدند، بلافاصله لباسهایشان از تنشان فرو ریخت و اندامشان آشکار گشت )‏فلما ذاقا الشجره بدت لهما سوآتهما(.
‏از جمله بالا به خوبى استفاده مى شود که ‏به مجرد چشیدن از میوه درخت ممنوع این عاقبت شوم به سراغ آنها آمد، و در حقیقت از ‏لباس ‏‍‏ بهشتى که لباس کرامت و احترام خدا بود برهنه شدند.
‏تفسیر نمونه جلد ۶ صفحه ۱۱۸
‏از این آیه به خوبى استفاده مى ‏شود که آنها قبل از ارتکاب این خلاف برهنه نبودند بلکه پوششى داشتند که در قرآن ، ‏نامى از چگونگى این پوشش برده نشده است ، اما هر چه بوده است ، نشانه اى براى شخصیت ‏آدم و حوا و احترام آنها محسوب میشده که با نافرمانى از اندامشان فرو ریخته است .
‏در حالى که تورات ساختگى میگوید: آدم و حوا در آن موقع ، کاملا برهنه بودند ‏ولى زشتى آنرا درک نمى کردند، و هنگامى که از درخت ممنوع که درخت علم و دانش ! بود ‏خوردند چشم خردشان باز شد، و خود را برهنه دیدند و از زشتى این حالت آگاه ‏شدند!
‏آدمى را که تورات معرفى مى کند در واقع ، آدم نبود! بلکه به قدرى از علم و ‏دانش دور بود که حتى برهنگى خود را تشخیص نمیداد، ولى آدمى را که قرآن معرفى مى کند ‏نه تنها از وضع خود با خبر بود بلکه از اسرار آفرینش (علم اسماء) نیز آگاهى داشت و ‏معلم فرشتگان محسوب میشد و اگر شیطان توانست در او نفوذ کند نه به خاطر نادانى او ‏بود بلکه از پاکى و صفاى او سوء استفاده کرد.
‏شاهد این سخن آیه ۲۷ همین سوره است ‏که میگوید: یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنه ینزع عنهما ‏لباسهما:
‏اى فرزندان آدم ! شیطان شما را فریب ندهد، آنچنانکه پدر و مادرتان را ‏از بهشت ، بیرون کرد، و لباس آنها را از تنشان جدا ساخت .
‏و اگر بعضى از ‏نویسندگان اسلامى نوشته اند که آدم در آغاز برهنه بود در واقع اشتباهى است آشکار که ‏بر اثر نوشته هاى تورات پیدا شده است

 

دانلود فایل

 

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x