مقاله در مورد پیامبر از دیدگاه متفکران
مقاله در مورد پیامبر از دیدگاه متفکران
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : ۴۲ صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
۴
?۱
پیامبر از دیدگاه متفکران معاصر
مقدمه
پیغمبر اکرم حضرت محمدبن عبدالله(ص) که نبوت به او پایان یافت، در سال ۵۷۰ بعد از میلاد متولد شد. در چهل سالگى به نبوت مبعوث گشت; سیزده سال در مکه مردم را به اسلام دعوت کرد و سختى ها و مشکلات فراوان متحمل شد، و در این مدت گروهى زبده تربیت کرد و پس از آن به مدینه مهاجرت نمود و آن جا را مرکز قرار داد. ده سال در مدینه آزادانه دعوت و تبلیغ نمود و با سرکشان عرب نبرد کرد و همه را مقهور ساخت. پس از ده سال همه جزیره العرب مسلمان شدند. آیات کریمه قرآن تدریجا در مدت بیست و سه سال بر آن حضرت نازل شد، مسلمین شیفتگى عجیبى نسبت به قرآن و هم نسبت به شخصیت رسول اکرم نشان مى دادند. رسول اکرم در سال یازدهم هجرى یعنى، یازدهمین سال هجرت از مکه به مدینه، که بیست و سومین سال پیامبرى او و شصت و سومین سال از عمرش بود، در گذشت، در حالى که جامعه اى نوبنیاد و مملو از نشاط روحى و مومن به یک ایدئولوژى سازنده که احساس مسئولیت جهانى مى کرد، تإسیس کرده و باقى گذاشته بود.
آنچه به این جامعه ى نو بنیاد روح و وحدت و نشاط داده بود، دو چیز بود: قرآن کریم که همواره تلاوت مى شد و الهام مى بخشید و دیگر شخصیت عظیم و نافذ رسول اکرم که خاطرها را به خود مشغول و شیفته نگه مى داشت. اکنون
۴
?۲
پیامبر از دیدگاه متفکران معاصر
درباره ى شخصیت رسول اکرم اندکى بحث مى کنیم:
دوران کودکى
هنوز در رحم مادر بود که پدرش در سفر بازرگانى شام در مدینه در گذشت. جدش عبدالمطلب کفالت او را بر عهده گرفت. از کودکى آثار عظمت و فوق العادگى از چهره و رفتار و گفتارش پیدا بود. عبدالمطلب به فراست دریافته بود نوه اش آینده اى درخشان دارد.
هشت ساله بود که جدش عبدالمطلب درگذشت و طبق وصیت او، ابوطالب عموى بزرگش عهده دار کفالت او شد. ابوطالب نیز از رفتار عجیب این کودک که با سایر کودکان شباهت نداشت، در شگفت مى ماند.
هرگز دیده نشد مانند کودکان همسالش نسبت به غذا حرص و علاقه نشان بدهد، به غذاى اندک اکتفا مى کرد و از زیاده روى امتناع مى ورزید.(۱) بر خلاف کودکان همسالش و برخلاف عادت و تربیت آن روز، موهاى خویش را مرتب مى کرد و سر و صورت خود را تمیز نگه مى داشت .
ابوطالب روزى از او خواست که در حضور او جامه هایش را بکند و به بستر رود، او این دستور را با کراهت تلقى کرد و چون نمى خواست از دستور عموى خویش تمرد کند