تحقیق پیدایش و ظهور فراماسونری در ایران (قابل ویرایش)

تحقیق پیدایش و ظهور فراماسونری در ایران (قابل ویرایش)

تحقیق پیدایش و ظهور فراماسونری در ایران (قابل ویرایش)

تحقیق-پیدایش-و-ظهور-فراماسونری-در-ایران-(قابل-ویرایش)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : ۶ صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏پیدایش و ظهور فراماسونری در ایران
‏‹‹‌ فراماسونری ››‌ واژه ای است که درفرهنگ سیاسی معادل نوعی تشکیلات مخفی است که طرز تفکر اعضای آن برمبنای اصالت انسان در برابر همه حقایق و واقعیتها شکل گرفته است ، در ایران با توجه به عملکرد لوژهای فراماسونری این واژه در برداشتی عام وکلی مترادف سرسپردگی به بیگانگان وبه تعبیری مجمع روشنفکران وابسته عنوان شده است . درمورد تاریخچه فراما سونرها درایران داستا نهای متفاوتی نقل شده است ، اما ظاهرا در یک نکته نباید تردید کرد و آن اینکه تشکیل لوژهای فراماسونری در ایران از شیوه هایی بوده که نخستین بار انگلیسیها آن را مورد استفاده قراردادند .
‏ ‏انگلیسیها درسال ۱۸۰۰ میلادی هنگام سلطنت ‹‹‌ فتحلیشاه قاجار ››‌ سه تن جاسوس کهنه کار خود ‹‹‌ سرهارد فورد جونز ›› ، ‹‹ جیمز موریه ›› و ‹‹ جی فریزر ›› را به ایران فرستادند تا با بررسی زمینه های تشکیل لوژفراماسونری اولین گامها را بردارند . این سه تن سالها به ارزیابی رجال ، اشراف و روشنفکران ایرانی پرداختند ود نهایت تعدادی از افراد مستعد آنها را به محفل فراماسونری کشاندند ، لوژهای اولیه را بعدها ‹‹ میرزا ملکم خان ›› گسترش داد.
‏ ‏فراماسونری در تاریخ صد ساله اخیر ایران مرکز ثقل تجمع و هدایت جریان ‹‹ روشنفکری وابسته ›› محسوب می شود ، بسیاری از شخصیتهای سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی دوران قاجار و پهلوی در لوژهای مختلف عضویت داشتند ومملکت را آن گونه که بیگانگان می خواستند اداره می کردند .
‏ ‏فراماسونری درشهرهای مختلفی مانند تهران ، شیراز و آبادان محافل سری دا شتند و با تشکیل هسته های مختلف درمراکز سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و بویژه فرهنگی نبض کشور را عملا در دست گرفته بودند .
‏ ‏درتهران ، کلیسای انجیلی آمریکاییها در خیابان ‹‹ قوام السلطنه ›› ( سی ام تیر کنونی ) مرکز جلسات فراماسونرها بود نشریه ‹‹ شرق الوند›› چاپ فرانسه سالها پیش نوشت ‹‹ امکان ندارد ما فراماسونرها نبرد خود را با ادیان متوقف سازیم ، برای یک فراماسون ضرر است که خود را از قید دین و هرگونه اعتقاد به خدا آزاد سازد .››
‏ ‏فراماسونرها با اعتقاد به انسان مداری ، لیبرالیسم فراگیر وهمه جانبه ضدیت با دین درنشر تعلیم وتربیت غربی و مسخ فرهنگ ملی –‏مذهبی مردم ایران تلاشهای سازمان یافته ای داشتند . روشنفکران وابسته ای که به خدمت لوژها در می آمدند همه همت خود را صرف تبلیغ ارزشهایی می کردند که سنخیتی با باورهای مردم نداشت . فراماسونرها طلایه دار وابستگی به بیگانگان بودند وباسازماندهی پنهان ، کنترل مملکت را در دست گرفته بودند فاسد کردن خانواده ها و از بین بردن ارزشهای اخلاقی ، از اصول اعتقادی آنها به شمار می آمد . مبلغان اصلی فراماسونری به صراحت اعلام می کردند ‹‹ عفت و پاکدامنی مطلق نزد ما فراماسونرهای مرد وزن امر غلطی است زیرا چنین عفتی برخلاف امیال طبیعی انسان می باشد .››
‏ ‏دربیوگرافی ‹‹ ملکم خان ›› آمده است : ملکم درتاریخ نشر مدنیت غربی مبتکر واقعی اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی بود ، فلسفه عقاید سیاسی او در واقع تسلیم مطلق و بلا شرط درمقابل تمدن اروپایی بود .وی می گفت : ‹‹ ماحتی نباید به خود اجازه دهیم درصدد اختراع باشیم .›› ملکم خان عقیده داشت ایران درتمامی ارکان سیاسی و اقتصادی باید اصول تمدن غربی را بپذیرد ، چرا که آیین ترقی همه جا بالاتفاق حرکت می کند .
‏نقش روشنفکرهای وابسته درخود باختگی فرهنگی
‏ ‏جریان روشنفکری درایران از دوران قاجار به بعد بیمار و و ابسته متولد شد ، در طول تاریخ ای سرزمین همیشه عناصر روشن بین ومتفکری وجود داشته اند که با اندیشه های پیشرو و متعالی خود فرهنگ مردم را غنا میبخشیدند وملت را به حرکت و پویش فرامی خواندند ، اما باگذشت زمان شعار این افراد رو به کاهش نهاد وروشنفکری درایران بتدریج به جریان وابسته ای تبدیل شدکه عناصر وسردمداران آن یا شیفته غرب بودند و یا کعبه آمال خود را درشرق جستجو می کردند .مهمترین ویژگی کارنامه روشنفکران ، وابستگی است .آغاز نهضت مشروطیت وبروز افکار جدید درجامعه ، فرصت مناسبی بود که روشنفکران وابسته با جدیت بیشتری به نشر معیارها و مبانی فرهنگی بیگانگان بپردازند .‹‹ فتحعلی آخوند زاده ›› سردمدار جریان روشنفکری وابسته به شرق بود و اگر از لحاظ تاریخی اولین بانی نفوذ اندیشه جدید در ایران نباشد به لحاظ تأثیر عملی در تحقیق هدف شوم خود ، اولین عنصر مؤثر دراین زمینه بوده است . وی که عملا در نظام فکری روسیه پرورش یافته بود در تأثیر پذیری کامل از اندیشه های بیگانگان به تألیف نمایشنامه های ایرانی دست زد .دراین نمایشنامه ها که به تقلید از نویسندگان اروپایی تحریر می شد ، فرهنگ ملی و مذهبی ایران مورد استهزاء و تمسخر قرار می گرفت و باهجو باورهای مردم ، آرمانهای بیگانه راه نجات از بدبختیها ، معرفی می شد .مبارزه اوبادین و دینداری ، روح غالب اکثر نوشته های وی را تشکیل می دهد و ذکر نمونه ای از آنها خالی از فایده نخواهد بود :
‏ ‏‹‹…‏ ای کاش کسی پیداشده وملت ما رااز رسوم نکوهیده اسلام آزادنمودی ، اما نه به رسم نبوت وامامت که خلاف مشرب من است ، بلکه به رسم حکمت و ‹‹ فیلسوفیت ›› و …‏ ‹‹‌ اگر جهنم راست است ، خالق رحیم وعادل درنظرها یک وجود نامحبوب ، یک وجود مکروه ظالم مشاهد ه می شود ، وهرآینه دروغ است ،پس ای ظالمان دین ،چرا بیچاره عوام را از نعمات پروردگار عالم محروم می سازید ؟ چرا عیش اوراتلخ می کنید و چرا نمی گذارید علوم وصنایع یاد بگیرد .دنیا محل اقتباس است . اما بدانید که جهنم و بهشت مسلمانا ن هردو درشمار لغویات است (۱).››
‏ ‏اهانتهای بی شمار میرزا فتحعلی به مقدسات و اعتقادات دینی قابل نقل نمی باشد . بی عفتی و هرزه درایی، ظاهرا شگرد دیرپای استعمار است تا قداست اعتقادات نزد افکار عمومی شکسته شود و در مرحله بعد باسلاح عقل ، آن هم از نوع ناقص و منحرف ومحدود شده آن وبه رخ کشیدن رشد تکنولوژی غرب ، حقایق مخدوش و مهجور گردد .
‏ ‏جناح مقابل روشنفکران وابسته به روس ، منورالفکرهایی قرار داشتند که غرب را تمدن برتر تاریخ می پنداشتند . ‹‹ میرزا ملکم خان ›› از چهرهای مشهور این جناح است .اوسعی کرد باسیاست به منظور خود دست یابد ، وی که بنیانگزار یکی از لژهای فراماسونری در ایران است شیوه دیگر ی را برای پیشبرد کارش اتخاذ کرد که اوسعی نمود افکارش حتی ظاهر مذهبی نیز به خود بگیرد . میرزا ملکم خان ‹‹ اخذ تمدن بدون تصرف ایرانی ›› را مطرح کرد و سپس این ایده بر انقلاب مشروطیت نیز حاکم شد .
‏ ‏میرزاملکم خان و روشنفکران وابسته امثال اوار عوامل مهم عقب ماندگی فرهنگی جهان سوم محسوب می شوند ، خود باختگی و خودکم بینی این گونه افراد دربرابر پیشرفتهای صنعتی و مادی غرب آنها را خواسته یا ناخواسته به پایگاههای داخلی مهاجمان فرهنگی مبدل می سازد .تاریخ اکثر کشورهای آفریقایی و آسیایی گواه این مدعاست که تأثیر پذیری روشنفکران از معیارها وباورهای غربی آنها را عملا به مدافعان سرسخت تقلید از غرب تبدیل کرده است .
‏ ‏روشنفکران وابسته که درمحافل غربی از آنها باتعبیر نخبگان فرهنگی یاد می شود در شاخه های مختلف علم و ادب و هنر حضوری فعال دارند ودر آثار خود پنهان ویا پیدا تقلید از الگوهای غربی راتنها راه رسیدن به رفاه و آسایش و خوشبختی توصیف می کنند .باورهای روشنفکران عمدتا بامعیارها توده های مردم متفاوت بوده تا جایی که آنها از تاریخ و فرهنگ ملتت خود احساس شرم می کنند .
‏ ‏‹‹ جلال آل احمد ›› ازجمله معدود روشنفکران مستقل به شمار می آید که نجات کشور راتنها با تکیه برفرهنگ خودی و اندیشه و افکار عمومی و مذهبی ممکن می دانست .
‏ ‏‹‹ آل احمد ›› سالها بعد در زمینه جریانات روشنفکری ‹‹ مشروطیت ›› وپیامدهای آن نوشت ‹‹ روزی که شیخ فضل ا…‏ نوری شهید شد ، روزی بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را برسر دارهمچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بربام سرای این مملکت افراشته شد و اکنون درلوای این پرچم ماشبیه به قومی از خود بیگانه ایم و درلباس و خانه وخورد وخوراک ومطبوعاتمان وازهمه خطرناکتر درفرهنگمان ‹‹ فرنگی مابانه ›› می پروریم و فرنگی مابانه راه حل ومشکل را می جوییم .››
‏ ‏آل احمد در کتابی با عنوان ‹‹ غربزدگی ›› بازهم اشاره و تأکید براین نکته دارد ‹‹ مجموعه عوارضی که درزندگی وفرهنگ وتمدن و روش اندیشه مردمان نقطه ای ازعالم حادث شده است به هیچ سنتی به عنوان تکیه گاهی وبی هیچ تداومی در تاریخ وبی هیچ مدرج تحول یابنده ای ››
‏ ‏واشاره ای بسیار ظریف ودقیق به پیامدها ی آن :
‏ ‏‹‹ تاپیش از این سه قرن اخیر ، ما همیشه درحسد یا رقابت با غرب بوده ایم ن، اما اکنون دیگر احساس رقابت در ما فراموش شده و احساس درماندگی برجایش نشسته .عین غربیها لباس می پوشیم ، عین غربیها غذا می خوریم ، عین غربیها آرایش می کنیم ، جوری که انگار ملاکهای خودمان منسوخ شده است .
‏ ‏آل احمد در کتابی به نام ‹‹‌ خدمت و خیانت روشنفکران ››‌ مبانی اصول و جریان حاکم برروشنفکری درایران را تا زمان پهلوی بررسی می کند ، وی با شناخت درونی از جریان تاریخی روشنفکری از زمان مشروطیت به بعد ۳ خصیصه را ویژگی عمده این جریان می داند .
‏ ‏‹‹ فرنگی مابانه ››‌ بی دینی یا تظاهر به آن ، سوم ‹‹ درس خواندگی ››‌ یا تعبیر دیگر دانشگاهی بودند .
‏ ‏آل احمد می نویسد : ‹‹ روشنفکر ایرانی انسانی است که نسبت به محیط بومی خود بیگانه است و بااطرافیان احساس همدری نمی کند ، وی آرایی جدا از همه مردم دارد و به گونه ای دیگر زندگی می کند، با سنتها و گذشته خود و تاریخ ملت خویش بیگانه است و هرجا امکان یابد به ستیز با آن برمی خیزد ، بریدن از سنت میراث تاریخی و ملی و احساس همدلی کردن با ارزشها و آداب بیگانه از مشخصات دیگر ا وست .››‌
‏ ‏ویژگی دیگر که زنده یاد آل احمد به استناد عملکرد ، روشنفکران ایرانی برای آنان برمی شمارد ‹‹ لا مذهبی ››‌ وضد یت با دین و ارزشهای دینی است :
‏ ‏‹‹ یک واقعیت موجود است و آن اینکه روشنفکر غربزده ما به وسوسه حکومتهای وقت ازهمان اول که درس خواندن و ز فرنگ برگشتن را آموخت ، شروع کرد به لا مذهبی ، ‏از کتابهای جلاالدوله و ملکم خان‏ بگیر تا ‏کسروی‏ واز جنجال بها ییگری بگیر تا حرف و سخن اصلی حزب توده ، اغلب آنها همیشه با یک دنباله روی کودکانه در دعوای مدام حکومت و روحانیت ، طرف حکومت را گرفتند . ازقضیه ‹‹ تحریم تنباکو ›› بگیر تا کشتار بی رحمانه ۱۵ خرداد ۴۲ درتمام این صد ساله اخیر روشنفکران ایرانی مردد درمیان حکومت و مردم در آخرین دقایق ‹‹ طرف حکومت را گرفتند .›› تصویری که این روشنفکر ملی و مذهبی ازیک روشنفکر وابسته ارائه می کند قابل تأمل است . ارزیابی نقش روشنفکران وابسته در تاریخ نوین ایران مشخص می سازد که عملکرد عناصر اصلی این جریان با چنین تصویری منطبق است و آل احمد با تیز هوشی و روشن بینی خود این واقعیتها را درتاریخ ثبت کرده است : ‹‹ عقیده نداشتند تحصیل در جامعه ودر اکثریت مردم ، روشنفکر ایران را همیشه آزار داده واو را وادار کرده است به آرزوهای دور و دراز دامن بزند، روشنفکر ایرانی را بانوع سرگرمیهای مشغول می کنند تا از سیاست دل زده شود ، رفاه نسبی وی که به قیمت حرمان اکثریت فراهم آمده مانع از آن می شود که در غم دیگران شریک شود ، چنین می شود که کم کم خنگ می شود یا مالیخولیایی یا هروئینی یا مدرنیسم ویا غربزده و یا از اثر افتاده و مهمتر از همه اینکه کم کم ایده آلها را رها می کند و آدمی می شود ازنظر اجتماعی بی خاصیت ، سلب حیثیت شده وعقیم که به دلیل بریدگی ازمردم غالبا در انجمنهای در بسته و پاطوقهای مخصوص خود زنگی می کند .››
‏ ‏باکودتای سوم اسفند ۱۲۲۹ و آغاز سلطنت رضاشاه ، تهاجم فرهنگی غرب به ایران که پیش از آن بیشتر از کانال فکری و از طریق روشنفکران غرب زده صورت می گرفت ، سلاح سیاست وزور سرنیزه ، نیز مجهز شد و بیش از پیش بنیانهای فرهنگی اسلام را مورد هجوم قرار داد و برای محو کامل فرهنگ اسلامی و سبطره همه جانبه فرهنگ مبتذل غرب برنامه ریزی دقیقی به عمل آمد . دراین باره رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای می فرمایند (۱):
‏ ‏تهاجم فرهنگی ، علیه ملت ما مشخصا از دوران رضا خان شروع شد . البته قبل از او مقدمات تهاجم فراهم شده بود . قبل از او کارهای فراوانی کرده بودند و روشنفکرهای وابسته را در داخل کشور ما کاشته بودند . من نمی دانم آیا جوانهای نسل انقلاب تاریخچه ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال اخیر را درست خوانده اند یا نه و همه دغدغه من این است که جوان انقلابی امروز نداند که ما بعد ازپشت سرگذاشتن چه دورانی امروز درایران مشغول چنین حرکت عظیی هستیم .

 

دانلود فایل

 

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x