دانلود مقاله در مورد دین و دیندارى در جهان معاصر ۲۰۰ ص

دانلود مقاله در مورد دین و دیندارى در جهان معاصر ۲۰۰ ص

دانلود مقاله در مورد دین و دیندارى در جهان معاصر ۲۰۰ ص

دانلود-مقاله-در-مورد-دین-و-دیندارى-در-جهان-معاصر-200-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : ۲۳۷ صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏ 
‏دین‏ و دیندارى در جهان معاصر
‏در‏ گفت و گو با استاد ‏مصطفى‏ ملکیان
‏هفت‏ آسمان: آیا نوع و میزان نیاز انسان معاصر به دین ‏نسبت‏‏‏به‏ گذشته تغییرى کرده است؟ اگر این نیاز تشدید شده است‏‏ ‏به کدامین قرائت؟ و نیز ‏چه‏ مؤلفه‏هایى در جهان امروز در این تشدید نیاز مؤثر بوده است؟
‏استاد‏: راستش را بخواهید، سؤالتان، به سبب شدت ابهامى ‏که‏ دارد، لااقل براى من، قابل جوابگویى نیست. مثلا، معلوم نیست که منظورتان از لفظ ‏دین،‏ دقیقا، چیست. مى‏دانید که از این لفظ معانى بسیار عدیده‏اى اراده مى‏توان کرد. ‏ممکن‏ است، بر حسب بعضى از معانى این لفظ، انسان امروزى هیچ نیازى به دین نداشته ‏باشد‏ و، بنا به برخى از معانى دیگر آن، انسان امروزى همچنان نیازمند دین باشد ولى ‏نوع‏ نیازش، در قیاس با نیاز انسان گذشته به دین، متفاوت شده باشد یا میزان نیازش ‏بیشتر‏ یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر شده باشد. وانگهى، وقتى از مقایسه نیاز انسان ‏معاصر‏ با نیاز انسان گذشته به دین مى‏پرسید، مرادتان از لفظ گذشته چیست و منظورتان ‏از‏ انسان گذشته کیست. گذشته هم شامل یک ثانیه پیش مى‏شود و هم شامل ده سال پیش و هم ‏شامل‏ یک قرن یا ده قرن یا صد قرن پیش. انسان چه زمانى را با انسان امروزى، از نظر‏ ‏نوع‏ و میزان نیاز به دین، مقایسه کنم؟ اما شاید بتوان سخن را از جایى آغاز کرد که ‏هم‏ به ارائه تعریف خاصى از دین، که تعریفى کارکردى functional‏ است، بینجامد و هم ‏تا‏ حدى پاسخگوى پرسش شما باشد; و آن جا مبحث «محدودیت طبیعت انسان‏» است. تقریبا
‏ 
‏دین‏ و دیندارى در جهان معاصر
‏در‏ گفت و گو با استاد ‏مصطفى‏ ملکیان
‏هفت‏ آسمان: آیا نوع و میزان نیاز انسان معاصر به دین ‏نسبت‏‏‏به‏ گذشته تغییرى کرده است؟ اگر این نیاز تشدید شده است‏‏ ‏به کدامین قرائت؟ و نیز ‏چه‏ مؤلفه‏هایى در جهان امروز در این تشدید نیاز مؤثر بوده است؟
‏استاد‏: راستش را بخواهید، سؤالتان، به سبب شدت ابهامى ‏که‏ دارد، لااقل براى من، قابل جوابگویى نیست. مثلا، معلوم نیست که منظورتان از لفظ ‏دین،‏ دقیقا، چیست. مى‏دانید که از این لفظ معانى بسیار عدیده‏اى اراده مى‏توان کرد. ‏ممکن‏ است، بر حسب بعضى از معانى این لفظ، انسان امروزى هیچ نیازى به دین نداشته ‏باشد‏ و، بنا به برخى از معانى دیگر آن، انسان امروزى همچنان نیازمند دین باشد ولى ‏نوع‏ نیازش، در قیاس با نیاز انسان گذشته به دین، متفاوت شده باشد یا میزان نیازش ‏بیشتر‏ یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر شده باشد. وانگهى، وقتى از مقایسه نیاز انسان ‏معاصر‏ با نیاز انسان گذشته به دین مى‏پرسید، مرادتان از لفظ گذشته چیست و منظورتان ‏از‏ انسان گذشته کیست. گذشته هم شامل یک ثانیه پیش مى‏شود و هم شامل ده سال پیش و هم ‏شامل‏ یک قرن یا ده قرن یا صد قرن پیش. انسان چه زمانى را با انسان امروزى، از نظر‏ ‏نوع‏ و میزان نیاز به دین، مقایسه کنم؟ اما شاید بتوان سخن را از جایى آغاز کرد که ‏هم‏ به ارائه تعریف خاصى از دین، که تعریفى کارکردى functional‏ است، بینجامد و هم ‏تا‏ حدى پاسخگوى پرسش شما باشد; و آن جا مبحث «محدودیت طبیعت انسان‏» است. تقریبا
‏همه‏ ما قبول داریم که کرانمندى و محدودیت‏یکى از جنبه‏هاى لاینفک طبیعت آدمى است. ‏نیازى‏ به تامل و تفکر فراوان نیست تا دریابیم که قدرت ضبط و مهار بعضى از اوضاع و ‏احوالى‏ را که براى ما پیش مى‏آیند و از نظر ما اهمیت دارند نداریم. گاهى احساسات ‏ناخواسته‏‏‏اى،‏ نظیر افسردگى، ترس، تنهایى، و کشمکش با خود، مایه دردسر و گرفتارى ما ‏مى‏‏‏شوند‏. حوادثى مانند جنگ، مرگ، شکست، تنگدستى، و بیمارى نیز به یاد ما مى‏آورند ‏که‏ ما غالبا در برابر عوامل عمده‏اى که زندگى و رضایت‏باطن ما را تهدید مى‏کنند ‏بسیار‏ ضعیف و عاجزیم. بسیارى از ما نه براى زندگى خود معنایى مى‏یابیم و نه در ‏امورى‏ که، در جهان، رخ مى‏دهند هدفى مى‏بینیم. باز، بسیارى از ما دلنگران رفتارهاى ‏نامطلوبى‏ هستیم که از خودمان سر مى‏زند یا نگرانیم از اینکه چرا نمى‏توانیم رفتار ‏دیگران‏ را تغییر دهیم یا جلوى ظلم و بى‏عدالتى‏شان را بگیریم. همه اینها موجب ‏پیدایش‏ اضطرابهاى وجودى، بى‏قراریها، و دلهره‏ها مى‏شوند و محدودیت و تناهى ما را ‏پیش‏ چشمانمان مى‏آورند. به نظر من، آغاز احساس این فقدانها، محدودیتها، و کمبودها ‏مقارن‏ است‏با آغاز اقبال به دین. درست همانطور که وقتى شخصى، در حال فرار، به ‏انتهاى‏ یک کوچه بن‏بست مى‏رسد نخستین واکنش طبیعى، و چه بسا ناآگاهانه‏اش، این است ‏که‏ چشم برمى‏دارد و به بالا مى‏نگرد تا ببیند که آیا راهى براى برگذشتن از دیوارها ‏و‏ پشت‏سر نهادن موانع هست‏یا نه، انسان نیز به محض اینکه به مرزهاى وجودى خود ‏مى‏‏‏رسد‏ و به حدود و ثغور خود وقوف مى‏یابد، گویى، رو به سوى بالا مى‏کند. دین
‏مى‏‏‏کوشد،‏ به نحوى از انحاء، انسان را در غلبه بر احساس فقدان، محدودیت، و کمبود ‏یارى‏ دهد. اگر این تحلیل درست‏باشد، لازمه‏اش این است که اگر نوع بشر از ‏محدودیت‏‏‏خود‏ تجربه‏اى نمى‏داشت دینى پدید نمى‏آمد; و من این لازمه را قبول دارم و ‏بدان‏ ملتزمم. یک موجود نامحدود و لا یتناهى به دین نیاز ندارد; چنین موجودى، در ‏واقع،‏ خداست و خدا متدین و محتاج دین نیست. البته اینکه هر فرد انسانى‏اى کدامیک از ‏مظاهر‏ محدودیت وجودى خود را درک کند و کدامیک از این مظاهر را درک نکند یا اینکه ‏کدامیک‏ از جلوه‏هاى محدودیت‏خود را بیشتر یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر احساس کند به ‏علل‏ و عوامل چندگانه‏اى وابستگى دارد و از جمله به محیط اجتماعى‏اى که در آن زندگى ‏مى‏‏‏کند‏ و، على الخصوص، به سنخ روانشناختى خود او توقف تمام دارد. و از همین مطلب ‏مى‏‏‏خواهم‏ نتیجه‏اى بگیرم که، اگر چه مستقیما به جواب سوال شما ربطى ندارد، با ‏اینهمه،‏ مهم به نظر مى‏رسد و آن اینکه، در طول تاریخ، نه همه جوامع نیاز یا نیازهاى ‏واحد‏ و مشترکى به دین داشته‏اند و نه همه افراد. ممکن است جامعه امریکایى کنونى ‏نیاز‏ یا نیازهایى به دین داشته باشد کاملا متفاوت با نیاز یا نیازهایى که جامعه روم ‏دو‏ هزار سال قبل داشته است; و نیز امکان دارد که شخص شما نیاز یا نیازهایى به دین ‏داشته‏ باشید یکسره متفاوت با نیاز یا نیازهاى من. پال تیلیش، الاهیدان پروتستان ‏مسلک‏ و اگزیستانسیالیست معروف روزگار ما، که در کتاب الاهیات سامانمند Systematic‏ Theology‏ خود تصریح کرده است که: تناهى وجود است که ما را به مساله خدا سوق

 

دانلود فایل

 

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x