تحقیق جایگاه محبت و مهرورزی در اسلام ( ورد)

تحقیق جایگاه محبت و مهرورزی در اسلام ( ورد)

تحقیق جایگاه محبت و مهرورزی در اسلام ( ورد)

تحقیق-جایگاه-محبت-و-مهرورزی-در-اسلام-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : ۵ صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏مهرورزی در اسلام :
‏انسان به طور فطری موجودی عاطفی ‏است.یعنی ناخودآگاه جویای محبت و عاطفه است . دلیل محکم برای اثبات ادعای فوق همین ‏گرایش طبیعی و غریزی انسان به اجتماع و زندگی اجتماعی است . تا در سایه این اجتماع ‏به نیاز های فطری خویش دست یابد . دین اسلام به عنوان کامل ترین دین آسمانی تاکید ‏ویژه ای بر محبت و مهرورزی دارد . الگوی انسانی کامل معرفی شده در دین اسلام حضرت ‏محمد (ص) است . محبت و مهربانی در تمامی ابعاد زندگی ایشان موج می زند . از کانون ‏گرم خانواده گرفته تا اجتماع مردم عادی – از دعوت آسمانی ایشان گرفته تا جنگ ها و ‏غزواتی که ایشان با آن ها مواجه شد.در تمامی این مراحل ایشان هرگز اصل مهم مهرورزی ‏را فراموش نمی کردند .
‏دین اسلام رابطه میان مسلمانان را یک ‏رابطه برادری و برابری معرفی می کند و برای همه اقشار حقوق مساوی و یکسانی را قائل ‏است و این مهم را به کرات توسط سیره پیامبر متذکر می شود.مثلا اینکه بلال حبشی یک ‏سیاه بود ولی موذن پیامبر بود. یا سلمان فارسی عرب نبود ولی در مجالس همنشین پیامبر ‏بود . و در صحنه هایی که حضرت در مجالس گوناگون با تمامی قشرهای جامعه مراوده و نشت ‏و برخاست داشتند .
‏دین اسلام با وضع قوانین خاص عنصر محبت ‏و مهرورزی را به شکلی خاص تداوم می بخشد. زکات – خمس – صدقه و احسان از جمله ی این ‏قوانین و ضوابط هستند. به گونه ای که زکات را با نماز توصیه می کند. تاکید اسلام بر ‏حقوق همسایه نمونه ی دیگری از اهمیت مهرورزی در اسلام است .اسلام مسلمین را مکلف ‏کرده که از احوال همسایه خویش دستگیری نمایند . مبادا مسلمانی شب سیر بخوابد در ‏حالی که همسایه اش با شکم گرسنه شب را به صبح برساند که در این صورت مسلمان نیست .
‏تاکید اسلام به برگزاری نماز جمعه و ‏جماعت – صله رحم – … نیز بیانگر اهمیت مهرورزی در اسلام است .
‏بنابر آن چه که مختصر بیان شد و نیز با مطالعه در سیره پیامبر ‏و اهل بیت و جنبه های رفتاری ایشان می توان به جایگاه مهرورزی در اسلام اشراف پیدا ‏کرد .
‏پیام های دیگران ( ‏نظر بدین )        link        ‏شنبه، ۱۸ فروردین، ۱۳۸۶ – نادیه
‏مهرورزی از دید معصومین (ع) ‏:
‏بررسی طرز بحثهای پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع) با مخالفانشان الگوی بسیار ارزنده ای برای چگونگی مبحث است.به عنوان نمونه به آنچه از امام صادق (ع) در این زمینه در کنب حدیث ثبت است توجه کنید: در مقدمه این حدیث معروف توحید«مفضل بن عمر»چنین می خوانیم:او می گوید من در کنار قبر پیغمبر بودم و در عظمت مقام پیامبر (ص) اندیشه می کردم .ناگهان دیدم «ابن ابی العوجاء» (از مادیون معروف) وارد شد و در گوشه ای نشست به طوری که سخنش را می شنیدم هنگمی که دوستانش اطراف او جمع شدند شروع به سخنان کفر آمیزی کردکه نتیجه آن انکار نبوت محمد (ص) و از آن بالاتر انکار خداوند تبارک و تعالی بود،بسیار شیطنت آمیز و حساب شده بیان کرد. من از شنیدن سخنان او سخت خشمگین و تاراحت شدم ،برخاستم و فریاد زدم ای دشمن خدا راه الحاد پیش گرفتی؟و خداوندی که تو رادر بهترین صورت آفریده انکار کردی؟ «ابن ابی العوجاء»رو به من کرد و گفت:توکیستی؟اگر از دانشمندان علم کلامی ،دلیلی بیاور تا از تو پیروی کنیم و اگر نیستی سخن مگو و اگر از پیروان جعفربن محمد صادقهستی او این چنین با ما سخن نمی گوید و مانند برخورد تو برخورد نمی کند. او از این بالاتر از ما شنیده است هرگز به ما فحش و ناسزا نگفته و در پاسخ ما راه خشونت و تعدی نپیموده ،او بردبار ،عاقل،هوشیار و متینی است که هرگز سبکسری دامن گیرش نمی شود،او به خوبی به سخنان ما گوش فرا می دهد ،حرفهای ما را می شنود و از دلائل ما آگاه می شود،هنگامی که تمام حرف خود را زدیم و گمان کردیم که ما بر او پیروز شدیمبا متانت شروع به به سخن می کند با جمله های کوتاه و فشرده تمام دلائل ما را پاسخ می گوید و بهانه های ما را قطع می کند ،آنچنان که گوئی قدرت بر پاسخ گفتن نداریم ،تو اگر از پیروان و یاران او هستی اینچنین با ما سخن بگو: (توحید المفضل اوائل کتاب) . در روایات اسلامی که در تفسیر آیه ۲۹ سوره فتح آمده است تأکید فراوانی روی اصل «رحماءبینهم»دیده می شود.از جمله در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: «مسلمان برادر مسلمان است به او ستم نمی کند،تنهایش نمی گذارد،تهدیدش نمی کند و سزاوار است مسلمان در ارتباط و پیوند و تعاون و محبت و مواسات با نیازمندان کوشش کند و نسبت به یکدیگر مهربان باشند تا مطابق گفته خداوند «رحماءبینهم» نسبت به یکدیگر رفتار کنید و حتی در غیاب آنها نسبت به امورشان دلسوزی کنید ،آنگونه که انصار در عصر رسول الله بودند
 

‏پیام های دیگران ( ‏نظر بدین )        link        ‏دوشنبه، ۱۳ فروردین، ۱۳۸۶ – نادیه
‏محبت نزد ادیان و فلاسفه :
‏حدیث اسلامی: هل الدین الاالحب. آیا دین غیر از محبت چیزی است ؟
 حافظ: نهال دوستی بنشان که کام دل ببار آرد درخت دشمنی برکن که رنج ببشمار آرد.
 بودائیسم ـ دهاماپادا: یک عقل صحیح و درست خدمتی را خواهد کرد که نه یک پدر و نه یک مادر و نه یک خویش می کنند.
 کنفوسیوس ـ آنالکتها‌۱: یک جوان هنگامی که در خانه است باید نسبت به پدر و مادر و در خارج نسبت به بزرگتران با محبت و احترام باشد، بایستی مشتاق و درستکار باشد. بایستی محبت او نسبت به همه جوشان بوده و دوستی نیکو را در خود پرورش دهد.
 دین کنفوسیوس: لائوتان از کنفوسیوس پرسید: منظور شما از نیکوکاری و درستی چیست‌؟ کنفوسیوس گفت: «منظور این است که در عمیق ترین باطن قلب خود نسبت به همه چیز محبت روا داریم، همه مردمان را دوست بداریم و سخت از افکار خودخواهانه بپرهیزیم. این است ماهیت نیکوکاری و درستی» در جائیکه محبت باشد جدائی نیست.
 دین تائو «کان ینگ یین»: با همه به مدارا و حسن سلوک و محبت رفتار کن
 کتاب امثال سلیمان نبی ۱۵: خوان به قول درجائی که محبت باشد بهتر است از گاوپرواری که با آن عدوات باشد.
 رساله اول یوحنای رسول باب چهارم: ای حبیبان یکدیگر را محبت بنمائیم زیرا که محبت از خداست و هر که محبت می نماید از خدا مولود شده است و خدا را می شناسد و کسی که محبت نمی نماید خدا را نمی شناسد زیرا خدا محبت است.
 امانوئل کانت: فرق است میان آن کسی که عملی از روی تمایل طبیعت انجام می دهد و آن که برای ادای تکلیف احترام به قانون می کند، اولی حظ نفس برده و دومی ادای وظیفه کرده است.
 ‌یوهان گتلیپ فیخته: ظهور نیکی در اشخاص تجلی و نمایش ذات حق است و ذات حق منشاء درستی اخلاق و کردار است.
 شوپنهاور: شفقت بسیار خوب و بنیاد اخلاق می باشد، اما سعادت و آزادی تام در سلب کلی اراده و خواهش است.
 اگوست کنت: ترقی نوع انسان بسته به میزان غلبه جنبه انسانی بر جنبه حیوانی است. هنوز حس خودپرستی در مردم غالب است و مدار امر برزد و خورد و جنگ و جدال است.
 چارلز داروین: بزرگترین کمال که موجودات جاندار در سیر تحولی و تکاملی به آن رسیده اند پدید آمدن عواطف و احساسات قلبی است که در انسان بوجود آمده است و انسان اگر می خواهد حیوان نباشد باید رحم و مروت و کرم و شجاعت و نوع پرستی و خیر خواهی را در خود بپرورد.
 هربرت اسپنسر: چون در تکامل زندگی باید کثرت به وحدت برسد مردم باید به معاشرت زندگی کنند و تا حدی دست از خود خواهی بردارند و رعایت حال دیگران را کنند. هر فردی باید خوشی دیگران را هم بخواهد.
 فردریش نیچه: خودپرستی حق است و شفقت ضعف نفس و عیب است. حالا که خوب یا بد بدنیا آمده ام باید از دنیا متمتع شوم هر چه بیشتر بهتر. برای حصول این امر اگر هم بیرحمی و مکرو فریب و جدال و جنگ لازم آید انجام میدهم . آنچه مزاحم و مخالف این فرض است اگر چه راستی و مهربانی و فضیلت و تقوی باشد بد است.
 ارسطو: خودخواهی ازآن جهت بداست که غالب مردم برتری که برای خودنسبت بدیگران قائلند در تحصیل مال یا جاه یا لذتها است.
 ولتـر: علم انسان را دانشمند میکند ولی آدم نمی کند.
 
 

‏پیام های دیگران ( ‏نظر بدین )        link        ‏دوشنبه، ۱۳ فروردین، ۱۳۸۶ – نادیه
‏انواع محبت و مهرورزی :
‏:
‏محبت‏‏‏بر دوگونه است : محبت صادق و محبت کاذب.
‏محبت صادق آن است که انسان کمال را درست تشخیص بدهد و البته وقتى به کمال آگاهى پیدا کند، به آن دل مى‏‏‏بندد مانند محبت‏‏‏به خداوند، متقابلا کمال هم جاذبه دارد و محب را به سمت‏‏‏خود جذب مى‏‏‏کند و در حقیقت محبت صادق، دو جانبه است; اما محبت کاذب آن است که انسان، نقص را کمال بپندارد و بر اساس چنین پندار باطلى به آن کمال موهوم علاقمند گردد; مانند محبت غیر خدا، مخصوصا محبت عالم طبیعت، محبت کاذب و جاذبه‏‏‏اى است که عین دافعه است; چنانکه افعیها با نفس کشیدن، برخى از حشرات را جذب مى‏‏‏کنند; اما نه براى پرورش و کمال بلکه براى هضم و نابود کردن. بنابراین، جذب آنان، جذب کاذب است.
‏زرق و برق دنیا نیز چنین است. انسان اگر به دنیا دل ببندد، دنیا جاذبه دارد و او را به سوى خود جذب مى‏‏‏کند; اما براى این که او را درهم بکوبد و نابود و سپس به صورت زباله دفع کند، ولى ذات اقدس خداوند نه تنها محبوب مؤمنان است‏‏‏بلکه محب آنان نیز هست و آنان را به سمت‏‏‏خود جذب مى‏‏‏کند تا آنها را بپروراند و احیا کند. از این رو، همان گونه که گفته شده:
‏الا کل شى‏‏‏ء ما خلا الله باطل
‏و کل نعیم لا محاله زائل‏ (۱)
‏در مورد محبت نیز باید گفت هر محبتى غیر از محبت‏‏‏خدا باطل و دروغین است.
‏امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى‏‏‏فرماید:
‏دنیایى که شما را ترک مى‏‏‏کند، پیش از این که شما را ترک کند، شما آن را ترک کنید: ‏«‏و آمرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکه لکم‏‏»‏ (۲)
‏در مثلها نیز آمده است: ‏«‏عزل‏‏»‏ از مقام به منزله طلاق مردان و حیض کارگزاران است: ‏«‏العزل طلاق الرجال و حیض العمال‏‏»‏ (۳) ‏. انسان هم سرانجام روزى از دنیا و لذایذ و مقامهاى آن عزل و محروم مى‏‏‏شود; از این رو قرآن دنیا را خانه فریب و نیرنگ معرفى مى‏‏‏کند.
‏البته منظور از دنیا آسمان و زمین نیست; زیرا اینها آیات الهى و نعمت‏‏‏خداست. ذات اقدس خداوند دنیا را چنین معرفى کند: مثل دنیا این است که بارانى ببارد و سرزمینى، سبز و خرم شود، ولى پس از مدتى خزانى در پى آن بیاید و آن را به صورت کاهى زرد در آورد و از بین ببرد:
‏«‏کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتریه مصفرا ثم یکون حطاما‏»‏ (۴) ‏.
‏چون ‏«‏مثل‏‏»‏ غیر از ‏«‏ممثل‏‏»‏ است، معلوم مى‏‏‏شود امور طبیعى مانند فصول چهارگانه، ‏«‏دنیا‏»‏ نیست. اینها آیات منظم و خوب است; یعنى پاییز در جاى خود به همان اندازه خوب و زیباست که بهار در جاى خود; چون اگر پاییز و زمستانى نباشد، هرگز بهارى نخواهد بود، ولى آن ‏«‏من‏‏»‏ و ‏«‏ما‏»‏ که چند صباحى خرمى و آنگاه پژمردگى را به دنبال دارد،
‏«‏دنیا‏»‏ است و چنین چیزى جاذبه‏‏‏اى دروغین دارد و هر محبتى که در کنار جاذبه دروغین باشد و یا محبت آن محبوبى که انسان را خوب جذب مى‏‏‏کند تا از بین ببرد، محبتى کاذب است و اصولا هر محبتى که به غیر خدا تعلق بگیرد چنین است، ولى در محبت الهى خداى سبحان لطف و فیض منبسط خود را گسترده است تا محب خود را به فضاى باز درآورد و به او پروبال بدهد تا پرواز کند. از این رو قرآن کریم مى‏‏‏فرماید:
‏«‏و الذین آمنوا اشد حبا لله‏‏»‏ (۵) ‏.
‏بنابراین، اگر محبت کسى به دنیا و آخرت یا به خدا و غیر خدا یکسان باشد، او به این معنا، مؤمن نیست; زیرا معرفتش تام نیست و از همین جا معلوم مى‏‏‏شود که محور بحثها معرفت است، نه محبت چنانکه در مرحله بعد تبیین مى‏‏‏شود. چون خود محبت از فروعات بحثهاى محورى معرفت است.
‏نظامى گنجوى در پایان داستان ‏«‏لیلى و مجنون‏‏»‏ مى‏‏‏گوید: لیلى در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت. او به مادرش وصیت کرد: پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو اگر خواستى محبوبى برگزینى، دوستى مانند من مگیر که با یک تب، همه طراوت خود را از دست‏‏‏بدهد و با یک بیمارى، همه نشاط او فرو بنشیند; دوستى بگیر که زوال‏‏‏پذیر نباشد. بنابراین، معرفت، محبت‏‏‏حقیقى مى‏‏‏آورد و غفلت، محبت کاذب. در قرآن کریم در باره محبت کاذب آمده است:
‏«‏کلا بل تحبون العاجله و تذرون الاخره وجوه یومئذ ناضره الى ربها ناظره و وجوه یومئذ باسره تظن ان یفعل بها فاقره‏‏»‏ (۶)
‏شما متاع زودگذرى را دوست دارید و کسانى که چنین متاعى را به عنوان محبوب، برگزیده‏‏‏اند، در روز قیامت، چهره آنها افسرده است، ولى کسانى که خدا را به عنوان محبوب راستین پذیرفته‏‏‏اند، در آن روز چهره‏‏‏اى شادمان دارند.
‏نیز مى‏‏‏فرماید:
‏«‏و تحبون المال حبا جما‏»‏ (۷)
‏شما مال را خیلى دوست دارید. کسى که به مال، خیلى علاقه‏‏‏مند باشد، در هنگام مرگ فشار بیشترى مى‏‏‏بیند; زیرا باید هنگام مرگ همه علاقه‏‏‏هاى دنیوى را رها کند. گاهى ممکن است اصل مال کم باشد، ولى علاقه به آن زیاد باشد. آنچه در این آیه آمده، این نیست که شما مال زیادى را دوست دارید، بلکه مى‏‏‏فرماید شما به مال، خیلى دل بسته‏‏‏اید. آنچه که مربوط به جمع مال و ‏«‏اکتناز‏»‏ است در سوره ‏«‏توبه‏‏»‏ و بعضى از سور دیگر آمده است. در سوره توبه مى‏‏‏فرماید:
‏«‏و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم‏‏»‏ (۸) ‏.
‏در سوره ‏«‏همزه‏‏»‏ نیز مى‏‏‏فرماید:
‏«‏ویل لکل همزه لمزه الذى جمع مالا و عدده یحسب ان ماله اخلده‏‏»‏ (۹)
‏او مالى را جمع و شمارش کرده است و هر روز کوشیده تا بر ارقام ثروت اندوخته‏‏‏اش در بانکها، افزوده شود. او از داشتن مال وافر لذت مى‏‏‏برد; بدون این که بتواند از آن استفاده کند و در حقیقت، انباردار دیگران است. چنین انسانى تلاش مى‏‏‏کند و مشکل قیامت را خودش تحمل مى‏‏‏کند ولى لذت بهره‏‏‏ورى از مال را عده‏‏‏اى دیگر مى‏‏‏برند و این، خسارت بزرگى است. انسانى که اهل معرفت نباشد در انتخاب محبوب، خطا مى‏‏‏کند
‏مهر و محبّت مایه و سرمایه‏اى است که جایگاهش ، قلبى ‏که در معارف الهیه از آن تعبیر به بیت اللّه‏ و حرم اللّه‏ و عرش اللّه‏ شده است ، ‏قلبى که همه ارزش انسان به اعتبار محتویات مثبت و نورانى آن است ، قلبى که افق طلوع ‏ایمان و یقین و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى که صاحبش از آن ‏مراقبت و مواظبت نموده و از این که جایگاه رذایل شود حفظش کرده و آن را به صلاح و ‏سواد آراسته و فضاى آن را شایسته جلوه فیوضات حضرت فیّاض نموده است .
‏قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مایه مهر و محبّت ‏بنا به نظر اولیاى حق و به ویژه حضرت مولى الموحدین ، صاحبش موجودى بى‏منفعت و ‏وجودى فاقد ارزش است .
« ‏عِظَمُ الْجَسَدِ وَطُولُهُ لاَ یَنْفَعُ إذا ‏کَانَ الْقَلْبُ خَاوِیاً » ‏۱ .

 

دانلود فایل

 

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x