تحقیق آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام ۴۳ ص

تحقیق آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام ۴۳ ص

تحقیق آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام ۴۳ ص

تحقیق-آداب-و-سنن-پیامبر-گرامى-اسلام-43-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : ۵۱ صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

۲
‏بخش اول
‏آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام‏ ‏(۱)

‏مبحث آداب و سنن نبی اکرم صلی الله علیه و آله دارای گستردگی فراوانی می باشد که در این مقاله به چند جنبه رفتاری ایشان می پردازیم. البته از آن جهت که باعث خستگی خوانندگان عزیز نشود آن را به سه قسمت تقسیم می نماییم.
‏روایاتى چند درباره ‏ ‏پاره‏‏‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت
‏از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت
‏آداب آن جناب در سفر
‏روایاتى درباره آداب حضرتش در پوشاک و متعلقات آن
‏آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنى‏‏‏ ها
‏ ‏۱ـ‏ ‏در معانى الاخبار به یک طریق از ابى هاله تمیمى از حسن بن على علیهماالسلام و به طریق دیگر از حضرت رضا، از آباء گرامیش از على بن الحسین از حسن بن على(ع) و به طریق دیگرى از مردى از اولاد ابى هاله از حسن بن على(ع) روایت شده که گفت: از دائى خود هند بن ابى هاله که رسول خدا را براى مردم وصف مى
۳
‏‏‏کرد تقاضا کردم که مقدارى از اوصاف آن حضرت را براى من نیز بیان کند، بلکه به این وسیله علاقه‏‏‏ام به آن جناب بیشتر شود او نیز تقاضایم را پذیرفت و گفت:‏ ‏
‏رسول خدا(ص) مردى بود که در چشم هر بیننده، بزرگ و موقر مى‏‏‏نمود و روى نیکویش در تلألؤ چون ماه تمام و قامت رعنایش از قامت معتدل بلندتر و از بلند بالایان کوتاهتر بود، سرى بزرگ و مویى که پیچ داشت و اگر هم گاهى موهایش آشفته می شد شانه مى‏‏‏زد، و اگر گیسوان خود را بلند می نمود، از نرمه گوشش تجاوز نمى‏‏‏کرد. رنگى مهتابى و جبینى فراخ و ابروانى باریک و طولانى داشت و فاصله بین دو ابرویش فراخ بود، بین دو ابروانش رگى بود که در مواقع خشم از خون پر مى‏‏‏شد و این رگ به طورى براق بود که اگر کسى دقت نمى‏‏‏کرد خیال مى‏‏‏کرد دنباله بینى آن جناب است و آن حضرت کشیده بینى است، محاسن شریفش پُر پشت و کوتاه و گونه‏‏‏هایش کم گوشت و غیر برجسته بود، دهانش خوشبو و فراخ و بیشتر اوقات باز و دندانهایش از هم باز و جدا و چون مروارید سفید، و گردنش در زیبائى چنان بود که تو گویى گردن آهو است، و از روشنى و صفا تو گویى نقره است، خلقى معتدل داشت. فاصله بین دو شانه‏‏‏اش زیاد و به اصطلاح چهار شانه بود. بند دستهایش کشیده و محیط کف دستش فراخ و استخوان ‏‏‏بندى آن و استخوان ‏‏‏بندى کف پایش درشت بود. سرا پاى بدنش صاف و استخوانهایش باریک و بدون برآمدگى بود، و گودى کف پا و دستش از متعارف بیشتر و دو کف قدمش محدب و بیشتر از متعارف برآمده، و هم چنین پهن بود، به طورى که آب بر آن قرار مى
۳
‏‏‏گرفت، وقتى قدم برمى‏‏‏داشت تو گویى آن را از زمین مى‏‏‏کند و به آرامى گام برمى‏‏‏داشت و با وقار راه مى‏‏‏پیمود، و در راه رفتن سریع بود، و راه رفتنش چنان بود که تو گویى از کوه سرازیر مى‏‏‏شود، و وقتى بجائى التفات مى‏‏‏کرد با تمام بدن متوجه مى‏‏‏شد، چشمهایش افتاده یعنى نگاهش بیشتر به زمین بود تا به آسمان، و آن قدر نافذ بود که کسى را یاراى خیره شدن بر آن نبود، و به هر کس برمى‏‏‏خورد در سلام از او سبقت مى‏‏‏جست.
‏راوى گفت پرسیدم: منطقش را برایم وصف کن، گفت: رسول خدا(ص) دائما با غصه‏‏‏ها قرین و دائما در فکر بود و یک لحظه راحتى نداشت، بسیار کم حرف بود و جز در مواقع ضرورت تکلم نمى‏‏‏فرمود، و وقتى حرف می زد کلام را از اول تا به آخر با تمام فضاى دهان ادا مى‏‏‏کرد، این تعبیر کنایه است از فصاحت، و کلامش همه کوتاه و جامع و خالى از زوائد و وافى به تمام مقصود بود. خُلق نازنینش بسیار نرم بود، به این معنا که نه کسى را با کلام خود مى‏‏‏آزرد و نه به کسى اهانت مى‏‏‏نمود، نعمت در نظرش بزرگ جلوه مى‏‏‏نمود، اگر چه هم ناچیز مى‏‏‏بود، و هیچ نعمتى را مذمت نمى‏‏‏فرمود، و در خصوص طعام ها مذمت نمى‏‏‏کرد و از طعم آن تعریف هم نمى‏‏‏نمود، دنیا و ناملایمات آن هرگز او را به خشم در نمى‏‏‏آورد، و وقتى که حقى پایمال مى‏‏‏شد از شدت خشم کسى او را نمى‏‏‏شناخت، و از هیچ چیزى پروا نداشت تا آن که احقاق حق مى‏‏‏کرد، و اگر به چیزى اشاره مى‏‏‏فرمود با تمام کف دست اشاره مى
۵
‏‏‏نمود، و وقتى از مطلبى تعجب مى‏‏‏کرد دست‏‏‏ها را پشت و روى مى‏‏‏کرد و وقتى سخن مى‏‏‏گفت انگشت ابهام دست چپ را به کف دست راست مى‏‏‏زد، و وقتى غضب مى‏‏‏فرمود، روى مبارک را مى‏‏‏گرداند در حالتى که چشم ها را هم مى‏‏‏بست، و وقتى مى‏‏‏خندید خنده‏‏‏اش تبسمى شیرین بود به طورى که تنها دندان هاى چون تگرگش نمایان مى‏‏‏شد.
‏صدوق(علیه الرحمه) در کتاب مزبور مى‏‏‏گوید: تا اینجا روایت ابى القاسم بن منیع از اسماعیل بن محمد بن اسحاق بن جعفر بن محمد بود، و از این پس تا آخر روایت عبد الرحمن است، در این روایت حسن بن على(ع) مى‏‏‏فرماید: تا مدتى من این اوصاف را که از دایى خود شنیده بودم از حسین(ع) کتمان مى‏‏‏کردم، تا این که وقتى برایش نقل کردم، دیدم او بهتر از من وارد است، پرسیدم تو از که شنیدى، گفت من از پدرم امیرالمؤمنین (ع) از وضع داخلى و خارجى رسول خدا(ص) و هم چنین از چگونگى مجلسش و از شکل و شمایلش سؤال کردم، آن جناب نیز چیزى را فروگذار نفرمود.
‏امام حسین(ع) براى برادر خود چنین نقل کرد که: من از پدرم از روش رفتار رسول خدا(ص) در منزل پرسیدم، فرمود: به منزل رفتنش به اختیار خود بود، و وقتى تشریف مى‏‏‏برد، وقت خود را در خانه به سه جزء تقسیم مى

 

دانلود فایل

 

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x