تحقیق مهندسی معکوس مغز Reverse Engineering the Brain

دانلود تحقیق مهندسی معکوس مغز Reverse Engineering the Brain

تحقیق مهندسی معکوس مغز Reverse Engineering the Brain

تحقیق-مهندسی-معکوس-مغز-reverse-engineering-the-brainاشاره :
، این را Tim Buschman، دانشجوی سال آخری می‌گوید که در
آزمایشگاه عصب‌شناسی پروفسور Earl Miller مشغول پژوهش است. البته دیدن مگی
به این آسانی‌ها مقدور نیست؛ برای دور نگهداشتن مگی از محیطی که انسان‌ها
در آن حضور دارند، از او در محیطی مجزا نگهداری می‌شود تا از رفتار
انسان‌ها تأثیر نپذیرد. ولی علایم هوشمندی او روی دو نمایشگر که روبه‌روی
بوشمن قرار دارد، قابل مشاهده است. مگی در طول هفت سال گذشته برای مرکز
علوم مغز و ادراک (Brain and Cognitive Sciences: BCS) دانشگاه ام‌آی‌تی
کار کرده است. این میمون، سه ساعت در روز به بازی‌های کامپیوتری مشغول است
که بیشتر با هدف ساخت و پرورش الگوهای کلی توسط مغز مگی و سپس استفاده از
آن الگوها به عنوان ابزار، طراحی شده اند. بوشمن (شاید به طنز) می‌گوید: .
منظور او حرکت به سمت بالا و پایین در یک بازی کامپیوتری است که شامل
عملگرهای منطقی است که در گروه‌های خاصی قرار می‌گیرند.

ولی مگی
بسیار خوب عمل می‌کند: واکنش خوب در برابر پرسش‌های سخت، صرف تنها نیم
ثانیه برای پاسخگویی به هر مسئله و چهار پاسخ درست از پنج پاسخ، نمونه‌ای
از عملکرد خوب اوست.

توانایی مگی در بازی‌کردن را می‌توان نقطه
تلاقی هوش‌مصنوعی و دانش عصب‌شناسی دانست. دانشجوی سال آخر دیگری تحت
آموزش‌های بوشمن و Michelle Machon، مشغول پژوهش در این‌باره است که مغز
چگونه می‌تواند یاد بگیرد و به ساخت قوانین منطقی بپردازد، و این‌که چگونه
باید کارایی مغز را در انجام این وظایف با عملکرد شبکه‌های عصبی مصنوعی که
در هوش مصنوعی مورد استفاده قرار می‌گیرد، مقایسه کرد.

چهل سال
پیش، این ایده وجود داشت که دانش عصب‌شناسی و هوش مصنوعی باید همزمان و
تواماً در آزمایشگاه‌هایی مانند آنچه که Miller در آن به پژوهش پرداخته
است، مورد مطالعه قرار بگیرد، ولی تصور نمی‌رفت که این دو، بتوانند چندان
به توسعه هم کمک کنند. پیشتر، حیطه مطالعاتی این دو متد بسیار متفاوت از
هم بود. عصب شناسی بر کشف و توضیح جزئیات ساختار عصب و فعالیت‌های عصبی
متمرکز بود و هوش مصنوعی می‌کوشید با توسعه یک مسیر مستقل و فارغ از
فرآیندهای بیولوژیکی، به شبیه‌سازی هوش برسد (از دیدگاه تاریخی، فناوری در
واقع نیازی به الهام گرفتن از طبیعت نداشته است؛ نه هواپیماها مانند
پرندگان پرواز می‌کنند و نه خودروها مانند اسب‌ها حرکت می‌کنند.) و به نظر
می‌رسید هوش مصنوعی با شتاب بیشتری پیشرفت می‌کند.
با استفاده از دانش
عصب‌شناسی به سختی می‌شد به ماهیت مغز پی برد؛ چه رسد به این‌که بتوان بر
نحوه عملکرد آن واقف شد. از سوی دیگر، هر کسی که کمی اطلاعات علمی داشت،
روزی را که کامپیوترها بتوانند هر آنچه را که انسان انجام می‌دهد انجام
دهند (شاید هم بهتر از انسان) دور از دسترس نمی‌دانست. در سال ۱۹۶۲، توجه
مقامات به پشتیبانی از پروژه‌ای مبنی بر طراحی یک سیستم فراگیر خودکار جلب
شد که پروژه‌ای جنجالی در ایالات‌متحده محسوب می‌شد (این سیستم به
Cybernation مشهور بود)؛ چرا که گمان می‌رفت با آمدن این سیستم، تعداد
زیادی از مردم کار خود را از دست بدهند.

دانلود فایل

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x