تحقیق بیوگرافی نیما یوشیج ۲۶ ص

تحقیق بیوگرافی نیما یوشیج ۲۶ ص

تحقیق بیوگرافی نیما یوشیج ۲۶ ص

تحقیق-بیوگرافی-نیما-یوشیج-26-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : ۲۶ صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏۱
‏بیوگرافی نیما یوشیج
‏زاده در سال۱۳۱۵ق در دهکده ‏یوش‏ در استان ‏مازندران‏ به دنیا آمدو در ‏۱۶ دی‏ ‏۱۳۳۸‏ خورشیدی در ‏شمیران‏) شهر ‏تهران‏ درگذشت . او از شاعران معاصر ایرانی است. او را پدر شعر نو ایران می‌خوانند .
‏نیما در سال ۱۲۷۶ هجری خورشیدی به دنیا آمد. خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از آخوند ده نداشت چون او را شکنجه می داد و در کوچه باغها دنبال نیما می کرد . پس از آن به تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد …. در مدرسه از بچه‌ها کناره گیری می کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می کرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و به شعر گفتن به سبک خراسانی مشغول گشت. در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را سرود که در روزنامه میرزاده عشقی به چاپ رساند … در همان زمان بود که مخالفت بسیاری از شاعران پیرو سبک قدیم را برانگیخت…. شاعرانی چون: مهدی حمیدی، ملک الشعرای بهار و….. به مخالفت و دشمنی با وی پرداختند و به مسخره و آزار وی دست زدند . نیما سبک خاص خود را داشت وبه سبک شاعران قدیم شعر نمی‌سرود و در شعر او مصراعها کوتاه و بلند می شدند . نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه‌های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه‌های چون: مجله موسیقی، مجله کویر و…… پرداخت. از معروف‌ترین شعرهای نیما می‌توان به شعرهای افسانه، آی آدمها، ناقوس، مرغ آمین اشاره کرد. نیما در ۱۳ دی ۱۳۲۸ چشم از جهان فروبست… فریاد می زنم ، من چهره ام گرفته‏ ‏! من قایقم نشسته به خشکی‏ ‏! مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست، یک دست بی صداست ، من، دست من کمک ز دست شما می‌کند طلب، فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر فریاد من رسا ، من از برای راه خلاص خود و شما، فریاد می زنم ، فریاد می زنم!! بیست ویک آبان‌ماه سال ‌روز تولد نیما یوشیج است. به این مناسبت نامه‌ای از او که حاوی نقطه‌نظرات اولیه “پدر شعر‌نو” ایران است، در زیر می‌خوانید. نیما یوشیج این نامه را خطاب به میرزاده‌عشقی شاعر و روزنامه‌نگار انقلابی و رومانتیک نوشته است. میرزاده عشقی ناشر روزنامه تجددخواه “قرن بیستم” بود و زندگی خود را فدای اندیشه‌های ترقی‌خواهانه خود کرد. نیما یوشیج در این نامه که دارای اهمیت زیادی است، درواقع وعده تحولی را که او با فعالیت شعریش آغاز کرده بود، نشان می‌دهد .
‏نیما را درست نمی خوانند
‏۳
* ‏در سال ‏۱۳۱۹‏ چه چیز یا چیزهایی در میان بود که باعث شد نیما‏ ‏تأثیرگذار ظاهر شود؟
_ ‏در سال ‏۱۳۱۹‏ نشریه ای به نام «موسیقی» پا گرفت و انتشار ‏یافت. بگذارید برگردم به عقب و دقیق تر بگویم. در آن نوزده سال، مجموعه شعرهای ‏بسیاری از شاعران همان زمان منتشر می شد، اما هیچ نامی از نیما در میان نبود و او ‏صرفاً یک شاعر متوسط به چشم می آمد. حالا می شود گفت که تأثیرگذاری نیما بر شعر ‏معاصر از ‏۱۳۱۹‏ شکل گرفت اما امروز جوانان ما فکر می کنند که تأثیرگذاری و جریان ‏سازی های ادبی نیما یوشیج با نوشتن منظومه «افسانه» آغاز شد که در حقیقت اصلاً این ‏طور نبوده و نیست.
‏در زمان حکومت رضا شاه، تنها کسانی که شعر می گفتند و شهرتی ‏برای خود داشتند، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار و میرزاده عشقی بودند. همان طور که ‏می دانید ایرج میرزا و میرزاده عشقی در سال ‏۱۳۰۴‏ دار فانی را وداع گفتند و از ‏۱۳۰۴ ‏به بعد هم شاعران دیگری چون پروین اعتصامی، نظام وفا، شهریار جوان، پژمان بختیاری ‏جوان، وحید دستگردی، فرخی یزدی و امیری فیروزکوهی پا به عرصه شعر و شاعری ‏گذاشتند.می خواهم بگویم که خبری از نیما نبود.
* ‏چرا؟
– ‏نیما شعر نمی نوشت. ‏اگر هم می خواست شعر ساده بنویسد مثلاً کسی نبود که ساده تر از ایرج میرزا بنویسد و
‏۴
‏در آن شرایط ایرج میرزا برای خود غولی بود. پس نیما یوشیج در زمان رضاخان هنوز چهره ‏نشده بود؛ مسأله تا آنجا پیش رفته بود که سردار فاخر حکمت هم از خود، کتابی تحت ‏عنوان «متحد المعانی» به چاپ رسانده بود و در آن شعر و شاعری موضوع اصلی و محوری ‏محسوب می شد و سردار فاخر حکمت نوشته بود که شعر باید چگونه باشد و به هر حال، حد و ‏مرزهایی تعیین کرده بود که درنهایت دست و پای نیما را می بست.
‏سال ‏۱۳۱۶‏ شعر «‏ققنوس» نیما، به همراه چند شعر دیگر او در مجله «موسیقی» منتشر شد؛ ولی نهایت این ‏شعر هم در روند شعر زمانه تغییری ایجاد نکرد.
‏به نظر من، اگر بخواهیم نگاهی دقیق ‏داشته باشیم، می شود گفت که قبل از نیما هم دکتر تندر کیا شعر نو نوشت اما شعرهای ‏نو او همان لا طا ئلاتی بود که اصلاً تأثیرگذار نبود و عمق چندانی هم نداشت. پس ‏نیما پس از ‏۱۳۲۰‏ هم مطرح نشد.
‏در همین دوره و در سال ‏۱۳۲۵‏ وقتی که کنگره ‏نویسندگان ایران تشکیل شد، نیما در آنجا دو شعر خواند. یکی «آی آدم ها» و دیگری «‏پدری و پسری» . همین شعرخوانی نیما در آن دوره باعث شد تا عده ای به شعر او دشمنی ‏بورزند و علیه وی مبارزه و ایستادگی کنند‏ .
‏به نظر می آید که اگر آن عده در ‏همان دوره با نیما مخالفت نمی کردند، شاید نیما، نیمای امروزی ما نمی شد. به هر حال ‏بد نیست بدانیم که چرا این افراد با شعر نیمای بزرگ مخالفت می کردند؟
‏چون نیما ‏نظام شعری زمان خود را درهم ریخته بود. حال شاعران شهیر دهه بیست، کسانی غیر از ‏بهار، فریدون توللی، دکتر مهدی حمیدی شیرازی، پژمان بختیاری، دکتر صورتگر و دکتر ‏پرویز ناتل خانلری نبودند.
‏دهه ‏۲۰‏ از لحاظ سیاسی پستی و بلندیهای فراوانی داشت ‏ولی در هر حال جوان ها هرچه می خواستند، می توانستند بگویند. یعنی ما آزاد بودیم و ‏هر چیزی که می خواستیم، می نوشتیم و می خواندیم.
‏خیلی ها می گویند احمد شاملو، ‏فلان شعر خود را که خوب هم به اصطلاح گل کرد، در همان سال ها نوشت. خب، این به آن ‏دلیل بود که چاپخانه ها گوشه خیابان بودند و مثلاً روزنامه مدرسه مان هم شعرها را ‏برایمان چاپ می کرد. حتی کودتای
‏۵
‏۱۳۳۲‏ هم نتوانست ضربه ای به این روند شعری در جامعه ‏وارد آورد. این فراز و فرودها طی شد تا رسیدیم به دهه چهل و در همان دهه چهل بود که ‏فروغ فرخزاد و جلال آل احمد درگذشتند. در همان سال ها هم مهدی اخوان ثالث تقریباً ‏سرودن شعر را کنار گذاشت و سهراب سپهری هم دیگر شعر نمی سرود.
‏منظورتان این ‏است که فضا اندکی خالی شد؟ درست است؟
– ‏بله. فضا کاملاً خالی شد و دولت هم شگرد ‏خیلی بدی زد و تمام کتاب های درسی مدارس را یکسره عوض کرد.
‏یعنی چگونه و چه ‏طور این کار را انجام داد؟
– ‏مثلاً در کتاب های فارسی دوران مدرسه ما و حتی قبل ‏از این سال ها شعرهای شاعرانی مثل حافظ و سعدی و… را می خواندیم. در حالی که دولت ‏با سبک آمریکایی خود کار را کاملاً عوض کرد‏ .
* ‏مسبب این کار چه کسانی ‏بودند؟
‏فریدون رهنما، دکتر مسعود نوری علا و دیگری رضا براهنی. این ها شعر را ‏از پایه خراب کردند. چرا که آمدند و گفتند مثلاً تی.اس.الیوت این طور شعر نوشته و ‏یا مثلاً ازراپاند چنین آورده است.
* ‏مگر آنها بد گفتند که الیوت و ازراپاند ‏چنین گفته است؟ تا آنجا که من می دانم الیوت امروز یکی از بزرگترین شاعران قرن ‏بیستم محسوب می شود.
– ‏ببینید؛ وقتی شاعری شعری می نویسد به واقع تاریخ و فرهنگ ‏مملکت خود را می نویسد و باید شعر را چنان بسراید که مردم می پسندند. حال حرف های ‏الیوت و ازراپاند ممکن است با فرهنگ و نوع نگرش ما جور در نیاید.
‏شما نگاه کنید. ‏وقتی از یک فرد ایتالیایی می پرسیم یکی از بهترین شعرهای سرزمینت را بگو، به مانند ‏ما که از حافظ سخن نقل می کنیم، او از «دوزخ» دانته برایمان حرف می زند و مثلاً می

 

دانلود فایل

 

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x